English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (5801 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
death certificate U گواهی فوت
death certificates U گواهی فوت
certificate of death U گواهی فوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
perjury U سوگند شکنی گواهی دروغ
perjury U قسم دروغ گواهی دروغ
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of health U گواهی بهداشت
bill of health U گواهی تندرستی
bill of health U گواهی صحت مزاج
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
testified U گواهی دادن
testifies U گواهی دادن
testify U گواهی دادن
testifying U گواهی دادن
license U گواهی نامه
licensing U گواهی نامه
deposition U گواهی
deposition U گواهی کتبی
depositions U گواهی
depositions U گواهی کتبی
caption U گواهی مندرج درروی سند
captions U گواهی مندرج درروی سند
record U ثبت گواهی ثبت شده
evidence U ملاک گواهی
depose U گواهی دادن
deposes U گواهی دادن
deposing U گواهی دادن
attest U گواهی دادن
attested U گواهی دادن
attesting U گواهی دادن
attests U گواهی دادن
presage U گواهی دادن بر خبردادن از
presaged U گواهی دادن بر خبردادن از
presages U گواهی دادن بر خبردادن از
presaging U گواهی دادن بر خبردادن از
perjure U گواهی دروغ دادن
perjures U گواهی دروغ دادن
perjuring U گواهی دروغ دادن
certifies U گواهی کردن
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify U گواهی کردن
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying U گواهی کردن
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
certified U گواهی شده
warrant U گواهی کردن
warrant U گواهی حکم
warrant U گواهی
warranted U گواهی کردن
warranted U گواهی حکم
warranted U گواهی
warranting U گواهی کردن
warranting U گواهی حکم
warranting U گواهی
warrants U گواهی کردن
warrants U گواهی حکم
warrants U گواهی
certificate U گواهی صادر کردن
certificate U گواهی
certificate U گواهی نامه
certificates U گواهی صادر کردن
certificates U گواهی
certificates U گواهی نامه
testimonies U گواهی
testimony U گواهی
testimonial U گواهی نامه
testimonials U گواهی نامه
witness U گواهی
witness U گواهی دادن
witnessed U گواهی
witnessed U گواهی دادن
witnesses U گواهی
witnesses U گواهی دادن
witnessing U گواهی
witnessing U گواهی دادن
affiant U گواهی نویس
attestation U گواهی
attestation U امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
attestation clause U عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
attestor U گواهی دهنده گواه
back letter U گواهی تضمین
bankrupts certificate U گواهی نامه اعاده حیثیت
bear testimony U گواهی دادن
bear witness U گواهی دادن
birth certificate U گواهی تولد
call in evidence U گواهی خواستن از
call to witness U گواهی خواستن از
ccp U Programming inComputer Certificate گواهی برنامه نویسی کامپیوتر
cdp U Processing Data Certificationin گواهی پردازش داده
certificate of a doctor U گواهی پزشک
certificate of analysis U گواهی بررسی
certificate of compliance U گواهی تطبیق
certificate of damage U گواهی خسارت
certificate of deposit U گواهی پول سپرده
certificate of deposit U گواهی سپرده
certificate of deposits U گواهی نامه سپرده
certificate of exclusive inheritance U گواهی انحصار وراثت
certificate of health U گواهی بهداشت
Other Matches
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
certification U گواهی
legalization U گواهی
evidence U گواهی
report U گواهی
certificate [official document] U گواهی
attestation U گواهی
oral evidence U گواهی
mark U گواهی
reference [testimonial] U گواهی
grade U گواهی
certificate of origin U گواهی مبداء
certificate of origin U گواهی مبدا
certificate of quality U گواهی کیفیت
certificate of measurement U گواهی وزن
qualifying certificate U گواهی صلاحیت
health certificate U گواهی بهداشت
certificate of inspection U گواهی بازرسی
certificate of measurement U گواهی مقدار
to call in evidence U گواهی خواستن از
to bear witness U گواهی دادن
to bear testimony U گواهی دادن
testis U تخم گواهی
speak well for U گواهی دادن
quality certificate U گواهی کیفیت
certified check U چک گواهی شده
interim certificates U گواهی موقت
certifier U گواهی کننده
deponent U گواهی نویس
false evidence U گواهی کدب
false testimony U گواهی کذب
inspection certificate U گواهی بازرسی
inspection certificate U گواهی نظارت
treasury warrant U گواهی خزانه
warrantable U قابل گواهی
certificate of quantity U گواهی کمیت
certificate of quantity U گواهی مقدار
certificate of receipt U گواهی رسید
certificate of receipt U گواهی وصول
certificate of survey U گواهی بازرسی
certificate of survey U گواهی بازدید
certificate of weight U گواهی وزن
certificating of quantity U گواهی کمیت
clean bill of health <idiom> U گواهی سلامتی
certification U گواهی کردن
insurance certificate U گواهی بیمه
scrip U گواهی نامه موقت
share certificate U گواهی مالکیت سهام
packing note U گواهی بسته بندی
subscriping witness U گواهی کننده سند
false witness U گواهی یاشهادت دروغ
to give evidence before the court U در دادگاه گواهی دادن
hearing of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
taking of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
vindicable U قابل گواهی واثبات
to call any one in testimony U از کسی گواهی خواستن
notarization U گواهی محضری و رسمی
cover note U گواهی بیمه نامه
cover note U گواهی پوشش بیمه
d. certificate U گواهی نامه مرخصی
give evidence of U گواهی دادن در مورد
certificate of measurement U گواهی اندازه و ابعاد
notice of non payment U گواهی عدم پرداخت
marriage lines U گواهی نامه عروسی
notice of dishonour U گواهی عدم پرداخت
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
hearing of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
depone U عزل نمودن گواهی دادن
clean bill of health U گواهی نامه بهداشت کشتی
certified copy U رونوشت گواهی رسمی شده
testamur U گواهی نامه گذراندن امتحانات
testimonialize U گواهی نامه یا رضایت دادن
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
to give evdience U گواهی دادن مدرک بودن از
grant probate of a will U صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
To authenticate a signature. U تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
I hereby certify that …. U بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
matricula U دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
estreat U رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
clearance in ward U گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
probate U تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
mountains witness U کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
jurat U گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com